[1]
فلیکس برنشتاین، هنرمند پرفورمنس، نمایشنامهنویس، منتقد فرهنگی و شاعر ساکن نیویورک، ترکیبی از عصر عاطفهمحور کنونی ما است. در چیزی که میتوان آن را بهعنوان یک اعتراف عمومی توصیف کرد، برنشتاین در اینجا همان صدایی را اجرا میکند که نقد میکند، صدایی که همچنین – یا باید آن را درست بدانیم – به طور واقعی صدای اوست: صدای شاعر رمانتیک معاصر.
وقتی این را می نوشتم داشتم x را در iTunes گوش می کردم، دوست x زنگ زد، x نقل قول از تئوری را خواندیم، زمانی که در x گالری بودم حافظه غمگین x داشتم، جایی که به x در مورد x حساسیت رسیدم. سپس با استفاده از احتیاط ترسو، به عنوان معذرت خواهی و حقایق برای ارائه خوشه ای از هنرمندان x+1، از جمله من، حساسیت x+1 را پیشنهاد و تعریف کردم. تعریف من از حساسیت x+1 آکادمیک نیست، حتی اگر در مقطع کارشناسی ارشد هستم، اما آرام، مانند یک وبلاگ آگاه. این دنیای هنر نیست، حتی اگر قرار است در کاتالوگ نمایشگاهی منتشر شود. این کتاب تجاری نیست، حتی اگر در یک کتاب گردآوری شود، که در صدر جدول های آمازون در زمینه فلسفه، شعر پاپ، کوئیر، شخصی، مقاله، خودکار، درست بالاتر از «Essais» مونتین است. نگران نباشید: لحن متعارف نیست، بلکه شخصی خواهد بود، گویی بین دوستان.
فرمول فوق فرمولی است که می تواند توسط منتقدان هنرمند برای جعل ژانری به کار گرفته شود که به دلیل انحصاری و محدود بودن از اعتراض فوری معاف است. این فرمول برخلاف فرآیندهای تشکل آکادمیک، افراد عادی، دوستانه و غریب را بالاتر از افراد بی تفاوت و نهادی در اولویت قرار می دهد. این رویه که با نظم فزاینده ای توسط دانشگاهیان و هنرمندان جوان به کار می رود، از قوانین مانیفست شعر کنایه آمیز فرانک اوهارا «شخصیت» پیروی می کند، که از لحن شایعات دوست به دوست بر فرمالیسم آکادمیک حمایت می کند. اوهارا شاعری بود که در دهه 1950 مجموعه ای زیبا به نام مدرسه نیویورک را به هم چسباند.«شخصگرایی» یک انحراف شوخآمیز از تئوری پوچ تی. اس. الیوت در مورد «شعر غیرشخصی» بود، که در آن احساسات باید به زور به همبستگیهای عینی هدایت میشدند که با ساخت فضیلتآمیز شاعر انجام میشد. دور زدن سنت گرایی محافظه کارانه فرهنگی الیوت، در حالی که سنت جدیدی از خودش تولید می کند.[2]
اوهارا حدود پانزده سال در موزه هنرهای مدرن نیویورک کار کرد - از فروشنده کارت پستال تا متصدی - اما با وجود اینکه شخصیتی محبوب و محوری در حوزه هنری نیویورک بود، بدون شناسایی نهادی درگذشت. امروزه، اشعار او در زمره مقدسترین شعرهای دوران خود قرار دارند و او در کل تبدیل به نماد سبک همجنسگرایان شده است. زیرا اوهارا آن شاعر بزرگ صحنه ساز، منسجم و در عین حال شخصیت، نهادی و در عین حال عجیب، کنایه آمیز و در عین حال صمیمانه، بالای شهر و در عین حال در مرکز شهر، شیک و در عین حال معمولی بود. زیبایی شناسی ترکیبی شاعرانه-شخصی، شاعرانه-انتقادی او از آن زمان به هنجار فتیش شده و جدید در شعر تبدیل شده است، با برنامه های MFA و PhD آمریکا که از دانشجویان انتظار دارند هم جنبه انتقادی و هم عاطفی را در کار خود درگیر کنند - به هر حال، بازار چنین آثاری است. نویسندگی در حال گسترش است و مطبوعات بزرگ، مؤسسات هنری بزرگ، و مجلات جریان اصلی به دنبال استادان سبک ترکیبی هستند. و برای گروه جوان تر، ترکیب مجدد مقاله شما در هنر چند رسانه ای یک پایه اصلی در آموزش رادیکال و سازمانی است.
از نسخه آریون پرس Biotherm اثر فرانک اوهارا، با تصاویر جیم داین، 1990
برای پرسی شلی ، در سال 1821 ، قدرت شاعر-انتقاد به عنوان "قانونگذار غیرقابل انکار" جهان به او ظرفیت داد (یا به همین ترتیب تصور می کرد) خود و جهان را بررسی و تعادل برقرار کند. پرسی برای آمیختن زیبایی شناسی ، شاعرانه و سیاسی ، یک امتیاز عالی دست نیافتنی به جا گذاشت. اما مر ی-شلی حتی از همسرش هیبریدتر بود. دختر والدین دنباله دار (یک مادر فمینیستی و یک پدر آنارشیست) ، او بزرگترین رمان قرن نوزدهم با عنوان "فرانکنشتاین" را نوشت. او پس از شنیدن پرسی در مورد فلسفه با لرد بایرون ، فکر کرد ، "شاید بخش های جزء موجودی ممکن است تولید شوند ، جمع شوند و از گرمای حیاتی استفاده کنند."[3] او یک هیولا ایجاد کرد که فرهنگ ممتاز دندی لحظه خود را معکوس کرد.(توجه داشته باشید که بایرون بعداً به الهام بخش Count Dracula تبدیل می شود: بخشی از انسان ، بخشی از خفاش ، همه dandy).
هیولا فرانکنشتاین در تضاد آشکار با مردان انقلابی که بر عقل و اشتیاق تسلط داشتند ، ایستاد. یک هیولا از یک خط خون رادیکال ، خط خون نداشت. اما او یک مهم کلیدی از هیولاهای بیشمار هیبریدی بود که می آیند. برای تبدیل شدن به یک تروپ دوست داشتنی در فرهنگ عامه آمریکا ، جایی که هیولاهای کوئر به طور فزاینده ای به چهره های مهم شناسایی تبدیل می شوند - از شرورهای دیزنی گرفته تا کسانی که می توانند با استفاده از شبکه های اجتماعی ادعا کنند ، برای دستیابی به چندرسانه ای ، جذابیت چندجنسگرا ، مانند جیمز فرانکو ، ستاره هالیوود.
رومانتیک ها ، مانند شلی ها ، مانیفست های خود را جعل کردند که نشان می دهد ، به عنوان مجوز مقامات فرهنگی ، چگونگی خواندن کارشان ، در عین حال باعث وحشت برای منتقدین دانشگاهی و محافظه کار می شود. در بعضی از مواقع ، این صدور دستورالعمل های رادیکال به بیانیه هنرمند اجباری تبدیل شد. بر خلاف شلی ها ، شاعر-انتقاد امروز نقش کمتری دارد: کسی که وظیفه فهرست بندی "دسته های زیبایی شناسی" را دارد که سفارش می دهند ، به طور نقاشان ، 2. 0 نقاشی ، کوئر ، طبقه متوسط ، با یک زودگذر که فقط به نظر می رسد ضد کالجیک است. واد
کسانی که خستگی ناپذیر نقش های رسمی و تقسیم شده ای را به طور رسمی دنبال می کنند ، به عنوان دروازه بان های تمرین نهادی ، موفقیت هنرمند هیبریدی را به عنوان یک سیلی توهین آمیز در چهره به روش های محافظه کارانه خود می دانند. کشتی گیر بارتس (چهره افتتاحیه "اساطیر" ، درست قبل از مقاله خود در مورد منتقد) قیاس خوبی را تشکیل می دهد:
وی گفت: "بعضی اوقات او مرزهای رسمی حلقه را رد می کند و به ضرب و شتم یک طرف مقابل که توسط طناب ها محافظت می شود ، می رود ، گاهی اوقات او این مرزها را دوباره برقرار می کند و ادعا می کند که چند دقیقه زودتر به او احترام نمی گذارد. این ناسازگاری ، به مراتب بیشتر از خیانت یا ظلم ، مخاطب را در کنار خود با عصبانیت می فرستد: نه در اخلاق خود بلکه در منطق خود ، تضاد استدلال ها را به عنوان پایه ترین جنایات می داند. "[4]
فلیکس برنشتاین ، "Bieber Bathos Elegy" ، موزه هنر آمریکایی ویتنی ، نیویورک ، 2016. نمای عملکرد
هنگام غلبه بر ژانر یا مجموعه ای از قوانین ، پارامترهای جدید چه زمانی و کجا اجرا می شوند ، چگونه تعالی ادعا می شود؟منتقد و منتقد ، مانند کشتی گیر بارتس ، به دلایل اخلاقی توهین نمی کند. اما ، زیرا معیارهای ریاکارانه که دوست دارند آنها را مورد قضاوت قرار دهند ناعادلانه به نظر می رسد: "من دوست ندارم با روشی که با دیگران رفتار می کنم رفتار شود."به این معنی که ، اگر در مورد مقاله نویس شخصی ادعای منفی کنید ، می توان آن را به دلیل درگیری ذهنیت هنرمند با تولید هنری آنها یا برعکس ، مورد اختلاف قرار داد. مجموعه ای از قوانین در حال تغییر که ناگفته است ، اما هنوز هم سلسله مراتبی است. این مشکل در مقاله من نیز ساکن است-در شرایط مختلف ، من این ادعا را مطرح می کنم که متخصص حرفه ای یک منافق ، رادیکال ، نبوغ یا کلاهبرداری است. اما چه کسی به نوبه خود این شرایط را تعیین می کند؟زیرا ، در تجزیه و تحلیل نهایی ، منتقد-هنرمند Baudelairean همیشه منافق و مبهم است-ادعا می کند از قوانینی که به ناچار بازگردد ، تجاوز می کند.
اینکه این مسئله با ارزیابی نوشتن و نوشتن زن به احتمال زیاد بازی می شود ، برای بارت کاملاً مشخص بود. برخلاف نمونه ماشین کشتی گیر ، وی بعداً به عکس العمل عکسبرداری در مجله Elle از 70 رمان نویس زن پرداخت. متأسفانه ، اهدا کردن کلاه شاعر-انتقادی (کنترا-آکادمی) همچنان با خطر دیده شدن به عنوان همه شخصیت ها ، همه درام های گربه ، بیش از حد مؤثر و در سطح رسمی جدی گرفته می شود.
به عنوان مثال ، آغوش اخیر فرهنگ پاپ از سسگر شاعر آیلین میلز را در نظر بگیرید. به نظر می رسد که از طریق منطق خونسردی ، مد پانک و تقاضای بازار برای نوآوری مخرب ، همه چیز در مورد شاعر بودن او ستایش و مصرف می شود. همه چیز به جز شعر او - که ، در حالی که هنوز هم به طور جدی در بین همسالانش پذیرفته شده است ، تمایل دارد که در چشم عمومی وسیع تر از شخصیت خود توجه کمتری داشته باشد. مقاله اخیر Artforum [5] مسیر این پویا در تاریخ هنر را در مقابل استراتژی موفقیت ، در بین هنرمندان فمینیستی ، برای فرض نگرش "لعنتی شما" بیان می کند.[6] در حالی که به عنوان یک لیست سرگرم کننده و سرگرم کننده به سبک استفاده می شود ، اشکال آن از ارزیابی هنرمندان تحت رویکرد "زن دیوانه در اتاق زیر شیروانی" یا یعنی هنرمند به عنوان ذهنیت خالص ناشی می شود. یک مورد در نکته: منتقدین ، در درجات مثبت و منفی ، از کار من به عنوان منعکس کننده "نگرش" پس از دیجیتال یاد می کنند اما تعهد جدی به نوشتن شاعرانه یا دانشگاهی نشان نمی دهند.
اما به طور فزاینده ای ، مقاله نویس شخصی و نویسنده ترکیبی منتقدان اصلی را به عنوان بیش از اردوگاه بوهمی یا شاعران دلپذیر نشان می دهد. Opus Claudia Rankine "Citizen: یک متن ترانه آمریکایی" (که به عنوان انتقاد و شعر صورت می گیرد) به اتفاق آرا به عنوان یک شهادت قدرتمند و مجازی از روابط نژاد در آمریکا مورد بررسی قرار گرفت و در "بهترین کتابهای سیاسی" گاردین سال 2015 قرار گرفت. نه فقط یک "یک ژست سبک "مقاومت ناپذیر" ، ضرورت تاریخی این به روزرسانی متن ترانه های آمریکایی ، سهام قدرتمند شاعرانه از مخالفت ژانر را نشان می دهد. و اخیراً ، شاعر مگی نلسون به دلیل "The Argonauts" مورد ستایش قرار گرفت ، که با بیان داستان رابطه او با هنرمند سیال جنسیتی هری داج ، توسط ناشر به عنوان "ژانر خم" "تئوری خودکار" توصیف می شود. خاطرات "توسط" روشنفکر عمومی ". این همچنین در حال حاضر یک پرفروش شماره یک در آمازون ایالات متحده در نقد فمینیستی ، انتقاد از LGBT و همچنین انتقاد فلسفه است که نلسون از مونتاژ و نیچه بهتر می شود.[7]
به رمان های آیه تبدیل می شود و غیر داستانی شاعرانه از لحاظ تاریخی تحت نظارت رسیدن به خوانندگان "معمولی" برانگیخته شده است. و البته یک انگیزه مالی در این مورد وجود دارد - از قرن نوزدهم ، رمان های انگلیسی به طور کلی بهتر از شعر فروخته اند ، بنابراین شعر که شبیه یک رمان است ، شانس بهتری در بازار دارد.
مارسل برودراس ، "La Salle Blanche" ، 1975
به دنبال آن ، با زبان در گونه ، انگیزه مالی برای ترک شعر-کوا ، مارسل بروداترز از یک حرفه ای ناموفق شعر به یک حرفه موفق گالری در دهه 1960 تغییر یافت و تا آنجا پیش رفت که کتابهای فروخته نشده خود را در یک مجسمه گچ قرار داد. با توجه به روایت بیوگرافی وی ، با توجه به روایت بیوگرافی وی ، به مرورگرهای اصلی گذشته نگرش اخیر خود را برای برچسب زدن وی به عنوان یک ترفند فروش که کسل کننده به غیر دانشگاهی است ، یا در غیر این صورت به طرز حیرت انگیزی جذب بصری ، علی رغم انتقادات خود ، باعث شده است.
اما در کار نهایی خود ، "La Salle Blanche" (1975) - که در آن او اتاق خود را مجدداً به عنوان یک مجسمه یکپارچه بازسازی کرد و دیوارهای شدید خود را با اصطلاحاتی از هنر و نظریه تزئین کرد - او ادعای قبلی خود را برای جابجایی شعر از برج عاج معکوس کرد. وادBroodthaers شاعرانه را مستقیماً در داخل موزه قرار داد ، در "این طبقه همزمان کاملاً ریز بورژوایی که در آن کلمات شناور هستند."با نشان دادن شایعه ای از این هنرمند که مانند یک زبان ساختار یافته است ، می توان یک غذای بدبینانه را داشت-ماسک حیرت انگیز از شخصیت حوزه انتقادی به سمت خود چسبیده است ، و اصطلاحات تئوری هنر ، خاصیت بورژوایی را تجزیه نمی کند. هنرمند اما مانند کاغذ دیواری در آنجا باقی مانده است.
این مانند باران در روز عروسی شماست ... یا همانطور که انجام دادم ، یک اپرا با اشاره به پاپ با اشاره به "Bieber Bathos Elegy" ، در یک موزه بزرگ درست پس از نوشتن انتقادی از وقایع Hastly Poetry-Hybrid در موزه جدید نیویورکواددر نمایش من ، جاستین بیبر [8] در مورد تحقیرآمیز بودن عبادت طرفداران من برای من می خواند. گرچه من نمایش را با ساختارشکنی گوتورال و تهاجمی از ستارگی کودک YouTube شروع می کنم ، اما در نهایت بر روی بیبر می شوم ، در آغوش او فرو می ریزم-اسپاسم Spastic همجنسگرا که هنوز نمی توانند پس از ظهور یا عود پس از بحرانی به احساسات بپردازند. وادتشدید منطق اردوگاه تا جایی که این نمایش به دلیل ارائه "بیش از حد" زیبایی شناسی "خیلی زیاد" مورد نقد قرار گرفت. voilà ، مشکل مجموعه مجموعه ای که شامل خودش است.
شاید این شبیه به نسخه ای از "کیت سیاسی" مرلین کارپنتر باشد: نجار ، یک نقاش و یک مارکسیستی ، که به زبان خودش به دام افتاده است. شعارهای ضد سرمایه داری که در سریال "دهانه" او استفاده می شود ، صمیمانه و آگاهانه در چارچوب بازار هنر مستقر شده است ، فقط توسط دیگران بازیابی می شود ، با اهداف او ، کاملاً طعنه آمیز است. موقعیت او ، به نوبه خود ، شروع به احساس واقعی تر (گرانبها) می کند. شما به عنوان مؤمن واقعی در گفتمان ضد نهادی تبدیل می شوید ، درست همانطور که دست بی تفاوت را می گیرید ، و از پشت به پشت آن می پردازید.[9]
از طرف من ، هیچ مقدار انعطاف پذیری خود نمی تواند من را از لغزش بر روی پوست موز با دقت قرار داده شود ، که در پایان ، چیزی است که Bathos در مورد آن است-و بخشی از مرحله اجرا از انجام تمایز فرهنگی. همانطور که مگی نلسون بیان کرد:
"یک foucauldian خوب ، من درک کردم که گفته های خاص ظاهر تجاوز را فقط در منطق یک جامعه اعتراضی نشان می دهد ... من فکر می کنم من یک استعداد یا طعم خاصی را برای اجرای آن تجاوز ایجاد کرده ام ، ضمن اینکه می دانم که مرحله بندی به عنوان نوعی از این نوع استیک روسری ، با امکانات گسترده ای فراتر از آن. "[10]
زمان بندی همه چیز است: چه موقع باید احتکار کنید و چه موقع بیرون رانده شوید ، چه موقع بی تفاوت باشید و چه موقع تأیید کنید ، چه موقع انتقال-انتقال به ظاهر کاملاً ناقص است. و به شدت منتقل شده ، مانند هیولا فرانکنشتاین ، یا انتقال که به نتیجه نرسد ، قرار است مورد تمسخر و طلسم قرار بگیرند: در هر دریدا ، "[...] همیشه کار غیر کار است."[11] برای مدیریت این امر ، انتقال بی دست و پا باید به معیارهای انضباطی تعالی ، هیبرید خوب - بدن بدون ارگان هایی که می توانند جنسیت را تقلید کنند ، در حالی که بر دقت ، ماده ، اخلاق تأکید می کند ، ساده شود. در حالی که باقی مانده مجازی ، طعنه آمیز ، قابل تغییر است. و با انتقاد از اینكه این همه "نئولیبرال" است و به معنای فراتر رفتن است.
با این حال ، ما همچنان فکر می کنیم که مقاله شخصی ضد دانشگاهی است. حتی اکنون ، هنگامی که آزمایش های استاندارد "شر" (برای ورودی کالج) در ایالات متحده جایگزین شده است ، با بررسی های "خوب" نمونه کارها ترکیبی ، که دانش آموزان دبیرستانی را در کلیت انسان گرایانه خود تجزیه و تحلیل می کنند. امروز ، بیانیه کاربردی ایده آل برای نشان دادن دانش آموز آینده نگر استثنایی در عین حال متناقض ، عجیب و غریب و در عین حال هنجاری به اندازه کافی برای نوشتن منسجم در مورد او است. و کمیته های پذیرش کالج "قفل" در رسانه های اجتماعی آنلاین ، جایی که دانشجویان یک خدمه موتوری از شیوه های متنوع خود را ارسال می کنند. تجاوز و تحریم استاندارد طلای جدید است. و در دانشگاه نیویورک ، هنرمند ضد ژنتیک در مرکز شهر آوانگارد و دانشجوی کالج متقاضی در یک هیبرید کامل قرار می گیرند. در همین حال ، برنامه های MFA ، اقامتگاه های مربیگری و برنامه های دکترا به طور فزاینده ای یک استاد آماده برای تشویق مقاله نویس شخصی ، این هنرمند به عنوان منتقد و مجری به عنوان دانشگاهی - برای انتشار آنها برای انتشار سوئیفت در نورتون ، پنگوئن ، آرتفرانوم و غیره ، آزاد کردنآنها را از نگهبان "بی نظیر" مجله دانشگاهی/مطبوعات. برای گلچین همیشه به دنبال یک میانگین طلایی ارسطویی است ، که به خیالی شاعرانه غرب از خلوص هارمونیک لیر Aeolian باز می گردد.
برای اینکه امروز با گلچین باشید ، شما فقط نمی توانید یک هنرمند باشید ، باید آن را توضیح دهید. شما فقط نمی توانید یک دانشگاه باشید ، باید آن را احساس کنید. شما فقط نمی توانید یک محقق باشید ، باید با وبلاگ ها همراه باشید. شما فقط نمی توانید وبلاگ کنید ، باید با تئوری همراه باشید. من این نئولیبرال را از نظر تکنوکراتیک می نامم ، اما من در یک خانه شیشه ای زندگی می کنم.
لیدی گاگا ، 2014
در دنیای کوئر ، ما موارد فوق را "شما انجام می دهید" می نامیم ، جنگی که در آن می دهید ، پس از آن اجازه می دهید که خودتان باشید ، با یک زیر نظر ناعادلانه از تجاوز منفعل ، یک رقابت شرور برای اثبات اینکه خود متکی است. لیدی گاگا بهترین حالت را بیان کرد ، "من یک عوضی خودخواه هستم که از سایر عوضی خودخواه الهام بگیرم."اگر از "اراده برای ستارگی" او انتقاد می کنید ، "متنفر هستید" و نه تنها او بلکه به جامعه ای که او الهام بخش است حمله می کنید. بنابراین شما نمی توانید به مگالومانیا او اشاره کنید ، زیرا گفته می شود این یک مگالومانیا است که به طور نوع دوستانه الهام بخش یک جامعه است.
آنچه با این همه تو و من رخ می دهد، انکار هر کمد، هر سرکوب، و هر ناخودآگاهی است: «کردن تو» یعنی زندگی در شکلی خودکار و تخیلی پاک کردن. تلاش برای نشان دادن خود از طریق «خودکشی همیشگی» است.[12] زندگی در فرهنگی است که در آن فرد خارجی قبل از اینکه بیرونی حتی قابل مشاهده باشد، می آید.
استثنایی ترین هنرمند-منتقد می تواند به طور یکپارچه ابتذال و تخلف را با هم ترکیب کند، از هنجارهای زمانی و انضباطی زیر پا بگذارد، در حالی که همچنان از پاداش های مرسوم بازار بهره می برد. اما نشستن در یک صندلی مستقل از معافیت کاریزماتیک یک شمشیر دولبه است. و خطر تولید یک ژانر بسیار عالی است، ژانری که بسیار طردکننده است.
بهترین نویسندگان ترکیبی تمایل اولیه دارند در مورد همدستی خود در پولیسازی احساسات و تحمیلهای عاطفی ناشی از ژانرشان صحبت کنند. اما این میل به مشکل زیر منجر میشود: نویسنده دورگه در آمیختن پاورقیهای تمسخرآمیز، انتقاد زیرکانه از خود، احساسات شخصی، زبان شاعرانه و نظریه آکادمیک با انگیزه موفقیت بهعنوان یک ذائقهساز پوپولیست، یکپارچگی ایجاد میکند که قابل سرزنش نیست. آیا با این بیسرزنش بودن، در همان دام قدیمی اقتدار انضباطی نیفتادهایم؟
آیا امر شخصی به سادگی به غیرشخصی جدید تبدیل شده است؟شاید - اما پس از آن، شما انجام می دهید.
فلیکس برنشتاین نویسنده «کتاب سوخته» (قایق شبانه، 2016) و «یادداشتهایی درباره شعر پسا مفهومی» (Insert Blank Press, 2015) است. کتاب او در مورد آوانگاردهای دگرباش معاصر که با فیلسوف کیو لی نوشته شده است، در دست انتشار است.