تدریس یک فعالیت پیچیده و چند وجهی است ، که اغلب ما را به عنوان مربیان نیاز دارد تا چندین کار و اهداف را همزمان و انعطاف پذیر انجام دهیم. مجموعه های کوچک اما قدرتمند زیر می تواند با کمک به ما در ایجاد شرایطی که از یادگیری دانش آموزان پشتیبانی می کند و نیاز به تجدید نظر در مطالب ، محتوا و سیاست ها را به حداقل برساند ، آموزش را مؤثرتر و کارآمدتر کند. در حالی که اجرای این اصول نیاز به تعهد در زمان و تلاش دارد ، اغلب باعث صرفه جویی در وقت و انرژی می شود.
تدریس مؤثر شامل دستیابی به دانش مربوطه در مورد دانش آموزان و استفاده از آن دانش برای اطلاع از طراحی دوره و تدریس کلاس ما است.
وقتی تدریس می کنیم ، ما فقط محتوا را آموزش نمی دهیم ، به دانشجویان محتوا می آموزیم. انواع ویژگی های دانش آموزان می تواند بر یادگیری تأثیر بگذارد. به عنوان مثال ، پیشینه های فرهنگی و نسلی دانش آموزان بر نحوه دیدن جهان تأثیر می گذارد. پیشینه های انضباطی دانش آموزان را به روش های مختلف به مشکلات نزدیک می کند. و دانش قبلی دانش آموزان (هر دو جنبه دقیق و نادرست) یادگیری جدید را شکل می دهد. اگرچه ما نمی توانیم به اندازه کافی همه این خصوصیات را اندازه گیری کنیم ، جمع آوری اطلاعات مربوط به هر چه سریعتر در برنامه ریزی دوره و ادامه این کار در طول ترم می تواند (الف) آگاهی از طراحی دوره (به عنوان مثال ، تصمیم گیری در مورد اهداف ، قدم زدن ، نمونه ها ، قالب)، (ب) به توضیح مشکلات دانشجویی (به عنوان مثال ، شناسایی تصورات غلط رایج) و (ج) راهنمایی سازگاری های آموزشی (به عنوان مثال ، شناخت نیاز به تمرین اضافی) کمک می کند.
آموزش مؤثر شامل تراز کردن سه مؤلفه اصلی آموزش است: اهداف یادگیری ، ارزیابی ها و فعالیتهای آموزشی.
در پایان وقت برای انجام این کار ، در پایان باعث صرفه جویی در وقت می شود و منجر به یک دوره بهتر می شود. تدریس مؤثرتر است و یادگیری دانش آموزان در شرایطی افزایش می یابد که (الف) ما به عنوان مربیان ، مجموعه روشنی از اهداف یادگیری را بیان کنیم (یعنی دانش و مهارتهایی که انتظار داریم دانش آموزان تا پایان دوره نشان دهند).(ب) فعالیت های آموزشی (به عنوان مثال ، مطالعات موردی ، آزمایشگاه ها ، بحث ها ، قرائت ها) با ارائه تمرین هدف گرا از این اهداف یادگیری پشتیبانی می کنند. و (ج) ارزیابی ها (به عنوان مثال ، آزمون ها ، مقالات ، مجموعه های مشکل ، اجراها) فرصت هایی را برای دانش آموزان فراهم می کند تا دانش و مهارت های بیان شده در اهداف را نشان دهند و تمرین کنند و مربیان بازخورد هدفمندی را ارائه دهند که می توانند یادگیری بیشتر را راهنمایی کنند.
آموزش مؤثر شامل بیان انتظارات صریح در مورد اهداف و خط مشی های یادگیری است.
تفاوت شگفت انگیزی در آنچه از دانش آموزان در کلاس های درس آمریکایی و حتی در یک رشته خاص انتظار می رود وجود دارد. برای مثال، آنچه شواهد را تشکیل میدهد ممکن است در دورههای آموزشی بسیار متفاوت باشد. آنچه که همکاری در یک دوره جایز است، می تواند در دوره دیگر تقلب تلقی شود. در نتیجه، انتظارات دانش آموزان ممکن است با انتظارات ما مطابقت نداشته باشد. بنابراین، شفاف بودن در مورد انتظارات ما و ارتباط صریح با آنها به دانش آموزان کمک می کند بیشتر یاد بگیرند و عملکرد بهتری داشته باشند. بیان اهداف یادگیری ما (یعنی دانش و مهارت هایی که از دانش آموزان انتظار داریم تا پایان دوره نشان دهند) به دانش آموزان یک هدف واضح برای هدف می دهد و آنها را قادر می سازد تا پیشرفت خود را در طول مسیر نظارت کنند. به طور مشابه، صریح بودن در مورد خطمشیهای دوره (مثلاً در مورد شرکت در کلاس، استفاده از لپتاپ و تأخیر در انجام تکالیف) در برنامه درسی و در کلاس به ما امکان میدهد تا اختلافات را زودتر حل کنیم و درگیریها و تنشهایی را که ممکن است ایجاد شود کاهش میدهد. در مجموع، صریح بودن منجر به محیط یادگیری مولدتری برای همه دانش آموزان می شود. اطلاعات بیشتر در مورد اینکه چگونه اهداف یادگیری واضح از یادگیری دانش آموزان حمایت می کند.(pdf)
آموزش مؤثر مستلزم اولویتبندی دانش و مهارتهایی است که میخواهیم روی آن تمرکز کنیم.
پوشش دشمن است: سعی نکنید در یک دوره بیش از حد انجام دهید. بسیاری از موضوعات علیه یادگیری دانشآموزان کار میکنند، بنابراین لازم است در مورد اینکه چه چیزهایی را در یک دوره خواهیم گنجاند و چه چیزهایی را در نظر نخواهیم گرفت، تصمیماتی – گاهی اوقات سخت – اتخاذ کنیم. این شامل (الف) شناخت پارامترهای دوره (به عنوان مثال، اندازه کلاس، سوابق و تجربیات دانشآموزان، موقعیت دوره در ترتیب برنامه درسی، تعداد واحدهای درسی)، (ب) تعیین اولویتهای ما برای یادگیری دانشآموز، و (ج)تعیین مجموعه ای از اهدافی که می توان به طور منطقی به انجام رساند.
آموزش مؤثر مستلزم شناخت و غلبه بر نقاط کور متخصص ما است.
ما دانش آموزان ما نیستیم! ما به عنوان کارشناسان ، ما تمایل داریم به طور خودکار و ناخودآگاه دانش را دسترسی داشته و از آنها استفاده کنیم (به عنوان مثال ، ارتباط برقرار می کنیم ، به بدن های مربوطه دانش می پردازیم و استراتژی های مناسب را انتخاب می کنیم) و بنابراین ما اغلب هنگام تدریس ، اقدامات مهم را از دست می دهیم یا با هم ترکیب می کنیم. از طرف دیگر ، دانش آموزان هنوز سابقه و تجربه کافی برای انجام این جهش ها ندارند و می توانند گیج شوند ، نتیجه گیری نادرست را ترسیم کنند یا در پیشرفت مهارت های مهم نتوانند. آنها به مربیان نیاز دارند تا وظایف را به مراحل مؤلفه بپردازند ، اتصالات را به صراحت توضیح دهند و فرآیندهای مدل را با جزئیات انجام دهند. اگرچه انجام این کار برای کارشناسان دشوار است ، ما باید دانش و مهارت هایی را که ما از آن استفاده می کنیم ، با دانش آموزان ارتباط برقرار کنیم و به صراحت ارتباط برقرار کنیم تا دانش آموزان بتوانند تفکر متخصص را در عمل و تمرین خود با استفاده از آن مشاهده کنند.
تدریس مؤثر شامل اتخاذ نقش های مناسب برای تدریس برای حمایت از اهداف یادگیری ما است.
حتی اگر دانش آموزان در نهایت مسئول یادگیری خود باشند ، نقشهایی که ما به عنوان مربیان در نظر می گیریم در هدایت تفکر و رفتار دانش آموزان بسیار مهم هستند. ما می توانیم نقش های مختلفی را در تدریس خود به عهده بگیریم (به عنوان مثال ، سینت سایزر ، مجری ، چلنجر ، مفسران). این نقش ها باید در خدمت اهداف یادگیری و پشتیبانی از فعالیت های آموزشی انتخاب شوند. به عنوان مثال ، اگر این هدف برای دانش آموزان باشد که بتوانند استدلال ها را از یک مورد یا متن نوشتاری تجزیه و تحلیل کنند ، ممکن است مهمترین نقش مربی این باشد که یک بحث ، راهنمایی و تعدیل بحث را انجام دهند. اگر هدف این است که به دانش آموزان کمک کنیم تا از موقعیت های خود یا انتخاب های خلاقانه در هنگام ارائه کار خود ، دفاع کنند ، نقش ما این است که آنها را به چالش بکشید تا تصمیمات خود را توضیح دهند و دیدگاه های جایگزین را در نظر بگیرند. چنین نقش هایی بسته به اهداف یادگیری ممکن است در طول ترم ثابت یا متغیر باشد.
تدریس مؤثر شامل پالایش تدریجی دوره های ما بر اساس تأمل و بازخورد است.
تدریس نیاز به سازگاری دارد. ما باید به طور مداوم در مورد تدریس خود تأمل کنیم و در صورت لزوم آماده ایجاد تغییرات شویم (به عنوان مثال ، چیزی کار نمی کند ، ما می خواهیم چیز جدیدی را امتحان کنیم ، جمعیت دانشجویی تغییر کرده است ، یا در زمینه های ما موضوعات نوظهور وجود دارد). دانستن اینکه چه چیزی و چگونه تغییر می کند ، ما را ملزم می کند تا اطلاعات مربوطه را در مورد اثربخشی تدریس خود بررسی کنیم. بخش اعظم این اطلاعات در حال حاضر وجود دارد (به عنوان مثال ، کار دانشجویی ، ارزیابی دوره های ترم های قبلی ، پویایی مشارکت در کلاس) ، یا ممکن است ما نیاز به بازخورد اضافی با کمک مرکز تدریس دانشگاه داشته باشیم (به عنوان مثال ، تفسیر ارزیابی های اولیه دوره ، انجام گروه های متمرکز، طراحی قبل و پس آزمون). بر اساس چنین داده هایی ، ما ممکن است اهداف یادگیری ، محتوا ، ساختار یا قالب یک دوره را تغییر دهیم یا در غیر این صورت تدریس خود را تنظیم کنیم. تغییرات کوچک و هدفمند ناشی از بازخورد و اولویت های ما به احتمال زیاد قابل کنترل و مؤثر است.
این کار تحت مجوز بین المللی Creative Commons Attribution-Noncommercial-Sharealike 4. 0 مجوز است.