توسط ساومیا و سانیا ست
ما از کلمه "احساس" در پایین کلاه استفاده می کنیم زیرا در زبان ما بسیار رایج است. با این حال، وقتی از ما خواسته می شود آن را تعریف کنیم، ما را گیج می کند. یکی از دلایل متعدد برای ذهنی بودن تفسیر این است که دارای عناصر شناختی، فیزیولوژیکی، اجتماعی و رفتاری است که تعریف رسمی این واژه را دشوار می کند. استفاده از کلمه «احساسات» در این مقاله صرفاً مترادف با احساسات نیست. این به حالات ذهنی ارزیابی کننده ای اشاره دارد که دارای پیامدهای مثبت یا منفی است که ممکن است با استفاده از مقیاس های دوقطبی مانند وسعت از خوشایند تا درد اندازه گیری شود.
از ابتدا، تصمیم گیری های مالی سنتی بر مبنای منطق، محاسبات و معیارهای آماری و با غفلت از احساسات استوار بوده است. تئوری انتظارات منطقی در امور مالی بیان می کند که هر سرمایه گذار بر اساس اطلاعات و تجربه بازار منحصر به فرد خود قضاوت های منطقی (عقلانی) می کند. بنابراین، ایده ایفای نقش احساسات در تصمیم گیری به شدت نادیده گرفته شده است. در حالی که دیدگاه یک آماتور این درک را ترویج می کند که شناخت و احساسات در تضاد هستند، دیدگاه یک حرفه ای این ایده را ترویج می کند که شناخت و احساس مکمل یکدیگر هستند. بسیاری از روانشناسان استدلال می کنند که احساسات به روش های بی شماری بر تصمیم گیری تأثیر می گذارد، اما تأثیرات آن همیشه منفی نیست. داماسیو، عصب شناس مشهور، کار راهگشا را برای برجسته کردن پیامدهای فقدان احساسات در فرآیند رسیدن به تصمیمات مالی درست انجام داده است. داماسیو پیوندی را بین استدلال نادرست و احساسات کنترل شده پیشنهاد می کند. در نتیجه تلاقی مکرر این دو، نظریه مالی عاطفی زیر چتر مالی رفتاری مورد بررسی قرار گرفت.
نظریه مالی عاطفی
امور مالی عاطفی بررسی می کند که چگونه احساسات آگاهانه و ناخودآگاه بر تصمیم گیری فردی سرمایه گذاران تأثیر می گذارد که به توسعه بازارهای اوج می رسند. شرکت کنندگان در بازار مالی عاطفی ، بر خلاف مدل های اقتصادی استاندارد مبتنی بر منطق اقتصادی ، بر اساس نقاط مرجع خود فعالیت می کنند. به گفته محققان ، با استفاده از تخصص روانکاوی و درک فرآیندهای ذهنی انسان. این اعتماد از طریق چندین کارآزمایی نشان داده شده است که در آن تصمیم گیرندگان در مخالفت مستقیم با بدیهیات عقلانیت مشاهده شده اند. نظریه چشم انداز یک الگوی ایجاد می کند ، زیرا سرمایه گذاران با هزینه غیر منطقی ، ضرر و زیان را انتخاب می کنند: سود و ضرر به صورت نامتقارن به عنوان اولویت بر ابزار حاصل از آنها ارزش دارد. این توضیح می دهد که چرا سرمایه گذاران برای جلوگیری از ضرر به مدت طولانی به سهام ضرر و زیان آویزان می شوند ، اما سهام خود را به سرعت می فروشند تا بتوانند سود را تحقق بخشند. این در حالی است که مردم بر اساس ارزیابی های خود از پیامدهای پاسخ های عاطفی مختلف ، قضاوت می کنند. آنها تمایل به تصمیم گیری دارند که احتمال احساسات منفی مانند پشیمانی ، اضطراب و غیره را کاهش یا از بین می برد (واقعیت روانی را بر اساس عقلانیت انتخاب می کند). بنابراین ، احساسات یک عامل اصلی در توانایی یک معامله گر برای مقاومت در برابر مبهم های بازارهای مالی است.
استفاده از احساسات سرمایه گذار برای مقابله با ریسک و عدم اطمینان
در قلب تحولات بازار مالی گفتمان در مورد ریسک و عدم اطمینان است. در اینجا ، ریسک نشانگر جنبه قابل اندازه گیری و قابل مشاهده آینده است ، در حالی که عدم اطمینان جنبه نامشهود ، غیرقابل کنترل و ناآگاهانه آینده را نشان می دهد. بررسی ریسک و عدم اطمینان از طریق دیدگاه مالی عاطفی ، نیاز به یک تحلیل کامل دارد. این اقدامات متعارف از ریسک را متمایز می کند و مستلزم استفاده از مدل های توزیع احتمال برای پیش بینی نتایج است. از خطرات واقعی مرتبط با اضطراب سرمایه گذاران. در این الگوی مالی جدید ، اندازه گیری ریسک آماری و روشهای ساده تر تصمیم گیری به عنوان دفاع شبه (راحتی عاطفی برای دوگانگی) در برابر خطرات واقعی عمل می کند.
تجزیه و تحلیل تأثیر یک تکنیک حل مشکل کوتاه مدت بر قضاوت ها در مورد رویدادهای غیرقابل پیش بینی مهم است، همانطور که توسط رویدادهای قو سیاه مانند بحران مالی جهانی در سال 2008 مشهود است. در نتیجه عدم قطعیت، تصمیمگیریها بر اساس انگیزههای کوتاهمدت گرفته میشوند که ممکن است در بلندمدت نابهینه یا ناقص باشند. امور مالی عاطفی بر اهمیت احساساتی مانند اعتماد و ایمان در کاهش اضطراب ناشی از سرمایه گذاری ناشی از آینده نامشخص تأکید می کند. رضایت سرمایه گذاری در صورت عدم اعتماد غیرقابل دسترسی است. اعتماد "توهم کنترل" را ایجاد می کند، که هنگام سرمایه گذاری در دارایی که ارزش آتی آن در یک بازار پویا نامشخص است بسیار مهم است. احساسات از تصمیم گیری منطقی در زمان عدم اطمینان یا نزدیک شدن به خطر حمایت می کنند. در نتیجه، علیرغم غلبه عدم اطمینان در آینده، باور جمعی شرکت ها (ایمان/اعتماد) در بازار مالی، اطمینان سرمایه گذاری را فراهم می کند.
افزایش اعتماد: توضیح رفتار گله در بازارهای مالی
اگرچه اعتماد نقش مهمی در برخورد با عدم اطمینان دارد، اما باعث رفتار گله نیز می شود.
اثر حقیقت، که با تقلید از اقدامات سایر بازیگران بازار و در عین حال نادیده گرفتن حقایق واقع بینانه ایجاد می شود، باعث رفتار گله (مشابه اثر معکوس) می شود. گرایش گله ای سرمایه گذاران باعث می شود که قیمت هایی متفاوت از ارزش های ذاتی و ذاتی تعیین کنند. با کمال تعجب، ثابت شده است که این گرایش گله در زمان استرس بازار رخ می دهد. بر اساس رفتار گلهای، هوی و هوسهای بازار سرمایهگذاران را وادار میکند تا به شدت بر اجزای فردی تصمیمهای مربوط به سرمایهگذاری خود تمرکز کنند و آنها را وادار میکند تا بر دانش جمعی بازار تکیه کنند. با توجه به تمایل گله به سوق دادن به جنگ یا گریز، توالی اقدامات غیرمنطقی گهگاه می تواند به عنوان یک کاتالیزور برای تجمعات بی اساس بازار و فروشندگی عمل کند. حتی دایرکز و تیگلبک این رابطه علی را بین احساسات، رفتار گله، ارزشگذاری بیش از حد غیرمنطقی و حبابهای سوداگرانه یا بحرانهای مالی ترسیم میکنند. بنابراین، بکارگیری روانکاوی حالات و پویایی های گروهی که مورد توجه قرار نمی گیرند، امور مالی عاطفی را برای توجیه دلایل پشت سرگذاشتن مکرر مالی و حباب دارایی ها تسهیل می کند.
به گفته کیندلبرگر و آلیبر (2011)، اتفاقات به اصطلاح غیرمنطقی مانند حباب های قیمت گذاری دارایی های سوداگرانه توسط یک مسیر پنج مرحله ای با انگیزه هیجانی ایجاد می شود.
حباب دات کام در ایالات متحده در سال 1995 نمونه خوبی است که می تواند مورد بررسی دقیق قرار گیرد. اشتیاق اولیه سرمایه گذاران برای نوآوری در بازار باعث سرخوشی و (در برخی شرایط) انکار می شود. تصویر کلاسیک در دیدگاه تاریخی کسیدی این است که چگونه سهام اینترنت به عنوان یک پدیده جذاب در رسانه ها در دوره Dot. com تلقی می شد. با این حال، موقعیتهایی که توهمها شکسته میشوند، مانند فروپاشی حباب، با احساساتی مانند ترس و به دنبال آن یک رنگ و گریه همراه است. حبابهای قیمت داراییها به عنوان محصول جانبی اختلال در درک بازار از واقعیت ناشی از یک تصور جدید هیجانانگیز که تخیل مالی را به خود جلب میکند، و تغییر از سرمایهگذاری مردم بر مبنای واقعی به قضاوتهای مبتنی بر لذت در نظر گرفته میشود. به عنوان مثال، در مطالعه موردی مورد بررسی، شاخص اینترنت داوجونز در یک دوره 18 ماهه منتهی به مارس 2000 به اوج خود (500٪) رسید. تعارض عاطفی توسط هر چیزی که ممکن است به احساسات منفی کمک کرده باشد رانده شد، زیرا بازار بر اساس فرض اصلی عملکرد گروه عمل می کند. با این حال، وقتی واقعیت به وجود میآید، وحشت جایگزین سرخوشی میشود و برای فعالان بازار چیزی جز نفرت، اندوه و پشیمانی از توهمات مالی قبلیشان باقی نمیماند. این به این واقعیت مربوط می شود که وقتی دیگر نمی توان اضطراب های مهار شده را ناخودآگاه نشان داد، حباب ها منفجر می شوند. برای مثال، رونق Dot. com در مارس 2002 منفجر شد. قیمت تمام سهام بدون توجه به رابطه آنها با اینترنت تحت تأثیر قرار گرفت و در نتیجه S& P طی سه سال 40 درصد سقوط کرد. سرمایه گذاران به عنوان پناهگاه ساختگی یا فرار از احساس گناه خود به خاطر اشتباهات مالی قبلی، به بازی و خشم سرزنش می کنند.
در حالی که به اصطلاح خرد جمعی در نهایت منجر به ایجاد قیمت دارایی شد، نمیتوان گفت که باید از پدیدههای غیرمنطقی اجتناب کرد زیرا ایجاد حباب پیامدهای مثبت غیرمنتظرهای داشت، مانند تشویق سرمایهگذاران به جستجوی پایدار. مدل های کسب و کار و اجازه دادن به کسب و کارهای کوچک و ناب برای رشد.
در نهایت، بسیار مهم است که ارزیابی کنیم که آیا اجازه دادن به غیرمنطقی بودن انسان در یک موضوع سنتی مبتنی بر منطق بیشتر ضرر دارد تا مفید. آیا مناسب است افراد را در قبال تصمیمات مالی ناخواسته که در حالت ذهنی سردرگم گرفته شده اند مسئول بدانیم؟
هنوز هیچ پاسخ قطعی برای این سوالات وجود ندارد و نیاز به تحقیقات بیشتر در این زمینه وجود دارد.
ساومیا و سانیا ست در حال حاضر دانشجوی دانشگاه آشوکا هستند